کد مطلب:312380 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:233

زندگی خوشگوار، حیات پایدار
در روایت معراجی رسول گرامی اسلام - كه درود خداوند بر او باد - مقام بلند «راضین» (خشنودان از خدا) چنین ترسیم شده است:

یا احمد! هل تدری ای عیش أهنی وای حیاة أبقی؟ قال: اللهم لا، قال: اما العیش الهنی ء فهو الذی لا یفتر صاحبه عن ذكری و لا ینسی نعمتی و لا یجهل حقی، یطلب رضای لیله و نهاره. و اما الحیاة الباقیة فهی التی یعمل لنفسه حتی تهون علیه الدنیا و تصغر فی عینیه و تعظم الاخرة عنده و یؤثر هوای علی هواه و یبتغی مرضاتی و یعظم حق عظمتی و یذكر علمی به و یراقبنی باللیل و النهار عند كل سیئة و معصیة و ینقی قلبه عن كل ما اكره و یبغض الشیطان و وساوسه لا یجعل لا بلیس علی قلبه سلطانا و سبیلا.

فاذا فعل ذلك اسكنت فی قلبه حبا حتی اجعل قلبه لی و فراغه و اشتغاله و همه و حدیثه من النعمة التی انعمت بها علی اهل محبتی من خلقی و افتح عین قلبه و سمعه حتی یسمع بقلبه و ینظر بقلبه الی جلالی و عظمتی و اضیق علیه الدنیا و ابغض الیه ما فیها من اللذات و احذره من الدنیا و ما فیها كما یحذر الراعی غنمه من مراتع الهلكة. فاذا كان هكذا یفر من الناس فرارا و ینقل من دارالفناء الی دار البقاء و من دار الشیطان الی دار الرحمن. یا احمد: لأزینه بالهیبة و العظمة. فهذا هو العیش الهنی ء و الحیاة الباقیة و هذا مقام الراضین [1] .



[ صفحه 253]



ای احمد، آیا می دانی كدام زندگی گواراتر و كدام حیات پایدارتر است؟ حضرت پاسخ داد: خدایا، نمی دانم. خداوند فرمود: زندگی گوارا آن است كه صاحب آن از ذكر من غافل نشود و نعمت مرا فراموش نكند و به حق من آگاه نباشد و شب و روز رضایت مرا جوید. اما حیات پایدار هم آن است كه فرد برای خود عمل كند، چندان كه دنیا در نظرش كوچك و آخرت در نزدش بزرگ بنماید، خواست مرا بر خواست خود ترجیح دهد، رضایت مرا بجوید، حق عظمت مرا بزرگ بشمارد، علم و آگاهی مرا به یاد آورد، شب و روز در وقت گناه و معصیت به یاد من باشد، هر چه را دوست نمی دارم از دلش بیرون كند، به شیطان و وسوسه های او نفرت بورزد و او را بر دل خویش راه ندهد و چیره نكند.

اگر فرد چنین كند، در دلش محبتی می نهم، چندان كه دلش را از آن خود می كنم و بیكاری و گرفتاری و تلاش و سخنش را در همه ی نعمت هایی كه به او داده ام، به اهل محبت بندگان خود معطوف می كنم و چشم و گوش دلش را می گشایم، تا به دل خود بشنود و به جلال و عظمت من بنگرد؛ دنیا را بر او تنگ می گردانم و لذت های آن را منفور او می سازم و از دنیا و مافیها بر حذرش می دارم؛ چنان كه چوپانی گله خود را از مراتع هلاكت باز می دارد. وقتی فرد چنین شود، از مردم می گریزد و از منزل فنا به منزل بقا و از خانه ی شیطان به خانه ی رحمان می كوچد. ای احمد، چنین كسی را به هیبت و عظمت زینت می كنم. پس این همان زندگی گوارا و حیات پایدار است و این مقام و جایگاه خرسندان است.

عمار، بزرگ صحابی رنج دیده ی رسول خدا (ص)، خشنودی و رضای خود از پروردگار را، در صفین، در قالب كلامی این سان بیان می كند:

اللهم انك تعلم انی لو اعلم ان رضاك فی أن اقذف بنفسی هذا البحر لفعلت. اللهم انك تعلم انی لو اعلم ان رضاك فی أن أضع ظبة سیفی فی بطنی ثم انحنی علیه حتی یخرج من ظهری لفعلت. اللهم انی اعلم مما علمتنی انی لا اعمل عملا الیوم هذا هو ارضی لك من جهاد هؤلاء



[ صفحه 254]



الفاسقین [2] .

خدایا، تو می دانی كه اگر بدانم رضای تو در این است كه خود را به این دریا بیفكنم، همین می كنم. خدایا، تو خود می دانی كه اگر بدانم رضای تو در این است كه لبه ی شمشیر بر شكم نهم و روی آن خم شوم تا از پشتم بیرون بزند، همین كار را می كنم. خدایا، از آن چه تو به من آموختی می دانم كه امروز جز جهاد با این فاسقان، هیچ كاری نمی توانم بكنم كه تو را خشنودتر و خرسندتر كند.

اكنون با نگاهی گذار به این چكیده ی بی كرانه ی معارف اهل بیت (ع) پیرامون «رضا»، به سیمای پیشوای جانبازان، حضرت ابوالفضل (ع) بنگریم و در خطوط چهره ی تابناك او، ایمان، صدق، یقین، علم، شكیب، شكر و ذكر را بخوانیم و او را نمونه ی برتر خشنودان خداوند بیابیم كه در كربلا به آنچه برای دیگران دست نایافتنی بود، با جانبازی و ایثار بی مانند خود در جهاد با لشكر فسق و عصیان، دست یازید و بر تارك منزلت رضا خوش درخشید.


[1] ارشاد القلوب، ج 1، ص 204.

[2] بحارالانوار، ج 32، ص 490.